در سال ۱۶۰۲م. کمپانی هند شرقی هلند[۱] نخستین و تنها شرکت پیشرفتهای بود که برای نخستین بار گواهی سهم صادر کرد. ظرف مدت ۳۰۰ سال، شرکتها بدون داشتن نیروی اجرائی مجرب و آموزشدیده، شروع به تولید و توسعهی کار خود کردند. در قرن بیستم، پیچیدگی کار شرکتهای بزرگ اقتضا میکرد که یک کادر اجرائی تحصیلکرده آنها را اداره کند. در سال ۱۹۰۸م. دانشگاه هاروارد برای اولین بار مدرک کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی(MBA[۲]) را اعطا کرد تا نیاز کسب و کارهای بزرگ به نیروی اجرایی حرفهای تحصیل کرده را تامین کند. در برنامهی درسی این رشته، عوامل اصلی که دانستن آن برای نیروی اجرائی یک شرکت مدرن ضروری بود، ارائه میشد؛ دروسی مانند حسابداری صنعتی، استراتژی، مدیریت مالی، مدیریت محصول، مهندسی، مدیریت منابع انسانی و عملیات.
ابزارهای رسمی مدیریتی حدود ۱۰۰ سال عمر دارند.
از آن زمان تا نیمه قرن بیستم، سرمایهگذار خطرپذیر[۳] و کارآفرینی به شکل مدرن خود با یکدیگر قرین شدند و بدین ترتیب صنعت کارآفرینی رشدی را تجربه کرد که هرگز شاهده آن نبود. با این حال در پنجاه سال گذشته، یافتن فرمول موفقیت برای تکرار موفقیت کسب و کارهای نوپا مانند کار جادوگران در هاله ابهام باقی مانده است. کارآفرینان همیشه در تلاش بودهاند تا ابزارها، اصول و قوانین و فرآیندهای کسب وکارهای بزرگ را که در مدارس مربوطه تدریس میشد و سرمایهگذاران آنها را توصیه میکردند، برای کار خود به کار گیرند. سرمایهگذاران از این که نوپاها در اجرای طرح شکست میخوردند، یکّه میخوردند؛ آنها به این نکته توجه نکرده بودند که هرگز راهاندازی یک کسب و کار نوپا برابر طرح کسب و کار پیش نخواهد رفت.
اکنون بعد از گذشت نیم قرن تجربه، بهروشنی متوجه شدهایم دروس سنّتی مدیریت اجرایی که در اداره کردن کسب و کارهای بزرگی مانند جنرال موتور[۴]، آی. بی. ام[۵] و بویینگ[۶] کاربرد دارد، نهتنها به درد کسب و کارهای نوپا نمیخورد، بلکه در حقیقت سمّی مهلک برای آنهاست.
کارآفرینان، سرانجام با واقعبینی متوجه شدند مشکل از کجا سرچشمه میگیرد و به این نتیجه رسیدند که کسب و کارهای نوپا، نمونهی کوچکی از کسب و کارهای بزرگ نیستند.
[wpfilebase tag=fileurl id=1 linktext=’برای دریافت فایل متن کامل پیش گفتار کلیک کنید’ /]
[wpfilebase tag=file id=1 tpl=download-button /]
[۱] The Dutch East India Company
[۲] Master of Business Administration