در این پست با فرض دوم از ۹ فرضیهی اشتباه که استیو بلنک آنها را برای بسیاری از شرکتهای نوپا، زیانبارتر از هر چیز دیگر می داند آشنا شوید
دومین فرضیهی اشتباه، بهطور ضمنی مربوط به اولین فرض اشتباه است. وقتی مؤسس کسبوکاری، بهاشتباه فکر کند مشتریهای خود را میشناسد، درنتیجه فرض میکند که تمام ویژگیها و مشخصات موردتوجه مشتریها را نیز میداند.
این گروه از کارآفرینها بدون هیچگونه تحقیقاتی، محصول خود را با استفاده از روشهای متداول توسعهی محصول، تعیین و طراحی میکنند و میسازند.
آیا این کاری است که نوپاها باید انجام دهند؟ جواب این پرسش خیر است؛ زیرا شرکتهایی که مشتریان مشخصی دارند، میتوانند این فرایند را انجام دهند.
معلوم نیست که ویژگیهای محصول، همان ویژگیهای موردتوجه مشتریها باشد.
فرایند توسعهی آبشاری (تصویر ۱٫ ۲) بهطور متوالی و بدون وقفه به مدت یک یا دو سال به رشد خود ادامه میدهد. پیشرفت هر خط تولید و یا هر قطعهی تازهی تولیدشده در طی فرایند تولید تا هنگام عرضهی محصول به بازار ارزیابی نمیشود.
بدون تماس مداوم و مستقیم با مشتریها، مشخص نیست که آیا ویژگیهای محصول، موردپسند مشتریها قرار میگیرد یا نه؟
برطرف کردن مشکلات اجتنابناپذیر محصول، پس از ساخت و حمل محصول نهایی، بسیار پرهزینه و نیازمند صرف زمان زیاد است و حتی ممکن است بهمحض عرضهی محصول جدید، بهسرعت از رده خارج شود.
بدتر از همه اینکه اگر پس از عرضهی محصول، مشتریها بگویند ویژگیهای محصول برایشان جالبتوجه نیست، این امر اغلب اوقات، منجر به هدر رفتن تلاشهای گروه مهندسی و ساعتها کار میشود.
به همین دلیل، اکثر کسبوکارهای نوپا، به سبب استفاده از روشهای سنتی در ساخت محصولات با شکست مواجه میشوند.
ادامه دارد …
منبع: کتاب راهنمای کارآفرینان